وقتی سرطان به وجود معصومه زد، یه روز زنگ خونهمون رو زد و بهم گفت: «امیر رو به تو میسپرم، نمیخوام مادر ناتمومی براش باشم.» میدونستم این زن، همه عمرش رو پا به پای این بچه دویده و حالا داره بزرگترین دارایی زندگیش رو به دست من میده.
19 تیر
125 بازدید
00:00/05:38
دست اندرکاران
گوینده :سیده محدثه شاه چشمه
نویسنده :مهدیسا صفری خواه
تنظیم و تدوین :آرمین پارسا
درباره این قسمت
همدلی بهانهی خوب اون روزا بود. بهانه ای که ادمای زیادی پای کار ساختن زندگی جوونا بیان.