چیزی تا افطار نمانده بود؛ یک کاسه شله زرد برداشتم که به تازه عروس و داماد همسایهمان برسانم؛ صدای جیغ و فریاد ریحانه، بند دلم را پاره کرد. با صورت خونی مقابل در حاضر شد. کاسه شله زرد را که دستم دید، خنده تلخی کرد و گفت: چرا زحمت کشیدی بی بی؟ میبینی که با
18 تیر
73 بازدید
00:00/05:40
دست اندرکاران
گوینده :سیده محدثه شاه چشمه
نویسنده :مهدیسا صفری خواه
تنظیم و تدوین :آرمین پارسا
درباره این قسمت
خانهی دور از مسجد ، خانهی نزدیک به مسجد فرقی ندارد؛ همه همدل و عزیزدل همند.