علی کنار مهندس صالحی ایستاده بود. بهشان اضافه شدم و وارد سالن شدیم. یک مرتبه علی توی هم رفت. انگار پیش من خجالت کشیده باشد. سالن پر از خرت و پرت بود و چادرم پر از خاک و غبار شد.
18 تیر
365 بازدید
00:00/05:00
دست اندرکاران
گوینده :سیده محدثه شاه چشمه
نویسنده :سیده محدثه شاه چشمه
تنظیم و تدوین :آرمین پارسا
درباره این قسمت
فکر کن قرار نیست هیچ مشکلی را حل کنی، فقط قرار است یاد خدا را زنده کنی.